کاش میدانستم سرنوشت را چه کسی بافته است.
انوقت به او میگفتم:یقه را انقدر تنگ بافته ای که بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم.....
باران که می بارد دلم برایت تنگ تر میشود راه می افتم من بغض میکنم اسمان گریه......
گاهی پروانه هاهم اشتباه عاشق میشوند بجای شمع گرد چراغهای بی احساس خیابان میمیرند
ادم خوب قصه های من!
دلتنگت شده ام.حجمش را میخواهی!؟؟؟؟؟؟
خدا را تصور کن!!!!!!!!!!!!!
دلم واسه یه نفر خعلی تنگیده.خداکنم هرجا باشه لبخند رو لبهاش باشه.
دمت گرم با این وبلاگت.
دلم گرفته دوباره هوای تورو داره
چشمای خیسم واسه ی دیدنت بیقراره
این راه دورم خبر از دل من که نداره
دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند . . . . .
سلام ستاره خانم.خوبی؟ از اینکه منو لینک کردید متشکرم.ایشالا که در تمام مراحل زندگی موفق و سربلند باشی.محمد(گل سرخ)
ممنون